۱۳۸۸ آذر ۲۷, جمعه

8.

همیشه از اینکه ماهی داشته باشم بدم میومده، نه اینکه از ماهی بدم بیادا،نه. اما انگار واسم میشه یه استرس.اینکه برم سر تنگش و ببینم اومده روی آب،اینکه ببینم مرده. نمی دونم اینم میتونه ریشه در چیزی داشته باشه یا نه. ولی خلاصش اینکه حتی ماهی هم میتونه آرامش منو بهم بزنه!!!!!
امروز بارون و در ادامش برف خوشکلی اومد... زیرش ایستادم تا خیس خیس شم...کلی لذت ناک بود، .ولی راننگی بعدش ترسناک بود.هیجان داشت. کلا همه جا مه بود و شیشه های ماشین هم بخار گرفته بود و من هیجا رو نمی دیدم و هی باید پشت فرمون قوز میکردم تا از پایین شیشه جلو رو ببینم D:
راستی یه چیز دیگه. من همیشه فکر میکردم که امکاناتی که تکنولوژی ای مثل موبایل بمون میده واسه انه که ازش استفاده شه. مثلا اینکه موبایل قابلیت ریجکت داره واسه اینه که بشه وقتی نمی تونی تلفنی رو جواب بدی ریجکتش کنی. اشتباه فکر میکردم؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر