۱۳۸۸ آذر ۲۳, دوشنبه

6.

چند وقتی به دلایل نسبتا نامشخصی ننوشتم. هلیوم ۱ هم که ظاهرا با رکود رابطه خوبی داره با این سکوت موافق بوده و ننوشته. بعد از چند روز تجربه دلچسب هایپراکتیو بودن دو سه روزیه به رخوت همیشگیم سقوط آزاد کردم. حس می کنم اگه بخوابم مفیدتر از هر موقع دیگه ام به خصوص که دوباره به شدت خوابهام عجیب و جذاب و البته طولانی شدن. هوا هم که اصولا این چند وقت گنده.
خوندن خونه کلنگی و فکر کردن و غرق شدن تو استعاره هاش هم برام لذت بخش بوده، کلا رابطم با ابهام خوب شده و این اصلا خوب نیست!
الان (دقیقا همین الان) به این نتیجه رسیدم که بهتره نوشتن جمله های تلگرافیه بی ربط رو برای امروز تموم کنم. 

۱ نظر: